نماینده گان کمیاب شده اند!
تازه گی ها وقتی حرف از انتخابات میشود نوعی از بی اعتمادی را به شفافیت میتوان از چشم خیلی از مردم خواند و دلیلش این است که آنها با یک دنیا امید و اعتماد انتخابات ریاست جمهوری و پارلمانی را پشت سر گذاشتند تا از وضعیت نا خوشایندی که داشتند خارج شوند اما حال که چند سالی از فعالیت های نماینده گان میگذرد آن همه شوق و امید کم کم جای خود را با بی اعتمادی رنگ می زند، وعده های توخالی و شعارهایی که هیچ وقت جنبۀ عملی نیافتند، چیزیست که مردم آن را دست آورد خیلی از نماینده گان خود میدانند، البته این ها که میگویم متوجه همۀ نماینده گان نیست اما اکثریت نماینده گان از این مقوله خارج نیستند.
چند وقتی کارم شدیداً به یکی از کمیسیون های پارلمان وابسته بود و تا دلتان بخواهد مکالمات تلفنی پیش زمینۀ روزی شد که بخواهم چندی از آن ها را در پارلمان ببینم نا گفته نماند که یکی از مهم ترین وکلایی که با او باید صحبت میکردم تلفنی دارد که هیچ وقت جوابگویی ندارد و یکی دو تای دیگر هم همیشه در سفرهای خارجی بوده اند و من مجبور بودم برای صحبت با آنها به آمریکا و ....تلفن کنم تا صرف بتوانم لحظه ای چند در مورد کارم با آنها صحبت کنم و بالأخره این که قرار به امروز رسید، مقررات پارلمان خیلی سخت تر از قبل شده بود، رفتم کارت دخول بگیرم با وجود این که کارم را گفتم و کارت هایم را نشان دادم گفتند این طوری نمیشود زنگ بزن به وکیل صاحبی که با او کاری داری و بعد گوشی را به ما بده خوب کمی که نه خیلی برایم عجیب بود اما گفتم درست است، بعد از لحظه ای شمارۀ یکی از وکلا را که همراهش صحبت کرده بودم گرفتم، مردی جواب داد، خودم را معرفی کردم و قرار را یاد آوری کردم گفتند وکیل صاحب تازه! دیروز از سفر آمدن و خودت خو میفامی که مانده هستن، باش میگن ساتی 5 تلفن کن باز میگیت کجا بیایی.
خوب این هم وقت شناسی و حل مشکلات است به گونه ای دیگر، برای من که ساعت چهار ختم روز کاریم است و بعد از آن درس و دیگر فعالیت هایم کمی سخت است، در ثانی فکر میکنم در خیلی از ادارات و دفاتر دیگر خصوصاً در پارلمان ساعت پنج ساعت کاری نیست و این وکلای عزیز به قدری به فکر مردم و حل مشکلات این جامعه هستند که اضافه کاری هم دارند!!!
اگر که مشکلات کمی پیچ در پیچ است به خاطر این است که بیچاره وکلا آنقدر حجم کارشان زیاد است که حتی وقت کم می آورند. حجم سفرهای خارجی، دیدار با مقامات این طرف و آن طرف، چانه زنی ها و مصلحت اندیشی ها، همه حکم میکند که همین وضعیت در داخل مرجع مهمی چون پارلمان جریان داشته باشد. این نوشته راهی بود که کمی اعصابم را، راحت کنم چون قرار است دنبالۀ کارهای دفتری ام را شب پیگری کنم...
وقتی خسته تر از هر چیزبه دنبال مرهمی برای دل تنگی های کوچکم هستم بی اختیار دستانم بر قلم می لغزد و می دانم که باید نوشت اما این که چه و چگونه نمیدانم فقط میدانم که با نوشتن روح طغیانگر و سرکش خود را برای لحظه ای آرام میتوانم اگر چه روزی بود که احساس میکردم باید فریاد درونی ام را در خود خاموش سازم اما امروز دیگر آن همه را نمیخواهم و تنها دل خوشی ام نوشته هایم است که مرا شوق زندگی میبخشد و میدانم آن چه را که می خواهم در نوشته هایم مجالی برای گفتنش می یابم و این تنها چیزیست که هر گاه خواسته ام بدان رسیده ام و آن را مونس تنهایی هایم گردانده م.